حفظ کردن
مترادف حفظ کردن: نگه داشتن، نگاه داشتن، محافظت کردن، از بر کردن، آموختن، یاد گرفتن، ضبط کردن، ابقا کردن
برابر پارسی: از بر کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
جدول کلمات
مترادف ها
اداره کردن، جلوگیری کردن، ادامه دادن، نگاه داشتن، نگهداری کردن، حفظ کردن، مداومت بامری دادن
حمایت کردن، حمایت کردن از، نگهداری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن
حمایت کردن از، ادامه دادن، نگهداری کردن، حفظ کردن، نگه داشتن، برقرار داشتن، ابقا کردن، مدعی بودن
تامین کردن، حفظ کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن
پناه دادن، نرده کشیدن، حفظ کردن، شمشیر بازی کردن، نرده دار کردن
نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن، ابقا کردن، از دست ندادن
از بر کردن، حفظ کردن، بخاطر سپردن، یاد سپردن
نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن، باقی نگهداشتن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
از بر کردن
آموختن
یاد کردن
نگه داشتن
آموختن
یاد کردن
نگه داشتن
به یاد سپردن
به خاطر سپردن
از بر کردن
بر کردن
به خاطر سپردن
از بر کردن
بر کردن
🇮🇷کار واژه ی برنهاده: از بر کردن 🇮🇷
بیریدن
بیر در فارسی: حافظه، از بر کردن، حفظ کردن
بیر در کوردی: فکر، یاد
بیدار: بیردار
بیر در فارسی: حافظه، از بر کردن، حفظ کردن
بیر در کوردی: فکر، یاد
بیدار: بیردار
تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن.
برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون )
در لری ویر برابر یادآوردن و توجه کردن به کار می رود از فارسی میانه.
... [مشاهده متن کامل]
نمونه: ویر نارِم ( به یاد ندارم )
فعل ویراختن از کانال استاد پاژین
فعل برمیدن از تارگاه استاد حیدیری ملایری
برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون )
در لری ویر برابر یادآوردن و توجه کردن به کار می رود از فارسی میانه.
... [مشاهده متن کامل]
نمونه: ویر نارِم ( به یاد ندارم )
فعل ویراختن از کانال استاد پاژین
فعل برمیدن از تارگاه استاد حیدیری ملایری
تامین. . . . . .
صیانت
حفظ کردن
پاسداری کردن