حفظالغیب. [ ح ِ ظُل ْ غ َ ] ( ع اِ مرکب ) یادکردبخوبی غائبی را. پاس نیکنامی غائبی داشتن. کسی را در عقب او به نیکی یاد داشتن. ( آنندراج ) : شنیده اند ز من صفدران به حفظالغیب ثنای او که صف بخل بردریده اوست.
خاقانی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) حفظ غیب یاد کردن بخوبی غائبی را
فرهنگ عمید
پاس خاطر شخص غایب داشتن، در غیاب کسی از او به نیکی یاد کردن.