حفر کردن


مترادف حفر کردن: کندن، گود کردن

برابر پارسی: فروکندن، کندن

معنی انگلیسی:
dig, excavate, grub, sink, to dig

لغت نامه دهخدا

حفر کردن. [ ح َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حفر. کندن.

فرهنگ فارسی

کندن

مترادف ها

excavate (فعل)
کاویدن، حفر کردن، از خاک در اوردن، حفاری کردن

grave (فعل)
دفن کردن، تراشیدن، حفر کردن، نقش کردن، قبر کندن

cave (فعل)
فرو ریختن، در غار جا دادن، حفر کردن، مقعر کردن

delve (فعل)
سوراخ کردن، حفر کردن، کاوش کردن

gull (فعل)
گول زدن، حفر کردن، مغبون کردن، گود کردن، حریصانه خوردن

فارسی به عربی

قبر , کهف , نورس
نقب

پیشنهاد کاربران

بپرس