حفر کردن
مترادف حفر کردن: کندن، گود کردن
برابر پارسی: فروکندن، کندن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
کاویدن، حفر کردن، از خاک در اوردن، حفاری کردن
دفن کردن، تراشیدن، حفر کردن، نقش کردن، قبر کندن
فرو ریختن، در غار جا دادن، حفر کردن، مقعر کردن
سوراخ کردن، حفر کردن، کاوش کردن
گول زدن، حفر کردن، مغبون کردن، گود کردن، حریصانه خوردن
فارسی به عربی
نقب
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید