حطمیه

لغت نامه دهخدا

( حطمیة ) حطمیة. [ ح ُ طَ می ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب به بطن حطمةبن محارب از قبیله عبدالقیس.
- دروع حطمیة ؛ زره ها که مردم این بطن می کرده اند. یا زره شمشیرشکن یا زره پهن و گران. و منه حدیث زواج فاطمة( ع ) انه قال لعلی بن ابیطالب : این درعک الحطمیة. ج ، حطمیات. ( منتهی الارب ).

حطمیة. [ح ُ طَ می ی َ ] ( اِخ ) قریه ای به یک فرسنگی شرق بغداد از نواحی خالص. منسوب به سری بن الحطم یکی از قواد.

فرهنگ فارسی

قریه بیک فرسنگی مشرق بغداد از نواحی خالص

پیشنهاد کاربران

بپرس