حصیص
لغت نامه دهخدا
- موی حصیص ؛ موی ریخته.
حصیص. [ ح ُ ص َ ] ( اِخ ) آبی است مربنی عقیل را بنجد. و عجلان و قشیر نیز با ایشان شرکت دارند. ( معجم البلدان ).
حصیص. [ ح َ ] ( اِخ ) بطنی است از عبدالقیس.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید