حصو

لغت نامه دهخدا

حصو. [ ح َص ْوْ ] ( ع مص ) بازداشتن. منع. ( تاج المصادر بیهقی ). منع کردن. مانع شدن. || درد کردن روده ها. ( آنندراج ). || حصو یا حصی ارض ؛ سنگ ریزه ناک شدن آن. سنگ ریزه شدن کمیز در مثانه. ( یادداشت مؤلف ). || زدن کسی یا چیزی با سنگ ریزه. و رجوع به ذیل قوامیس دزی ج 1 ص 297 شود.

فرهنگ فارسی

بازداشتن منع کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس