حصار بالا

لغت نامه دهخدا

حصار بالا. [ ح ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان ریگان بخش گرمسار شهرستان دماوند. واقع در هشت هزارگزی جنوب دماوند و یک هزارگزی جنوب راه شوسه تهران به مازندران.ناحیه ای است واقع در دامنه و سردسیر. دارای 408 تن سکنه میباشد. فارسی و ترکی زبانند. از رودخانه تاررود مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، بنشن ، میوه جات سردسیری. اهالی به کشاورزی ، گلیم ، جاجیم بافی گذران میکنند. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

حصار بالا. [ ح ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بهنام عرب بخش ورامین شهرستان تهران. واقع در 14هزارگزی جنوب خاور ورامین سر راه نیمه شوسه جوادآباد. ناحیه ای است واقع در جلگه ولی معتدل. دارای 333 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، صیفی ، چغندر قند، باغات میوه. اهالی به کشاورزی گذران می کنند. راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).

حصار بالا. [ ح ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بزینه رود بخش قیدارشهرستان زنجان. واقع در 45هزارگزی جنوب باختری قیدار، سر راه مالرو عمومی. ناحیه ای است کوهستانی سردسیر. دارای 251 تن سکنه میباشد. ترکی زبانند. از بزینه رود مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. از صنایع دستی : قالیچه ، گلیم ، جاجیم بافی. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

دهی است جزئ دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان

پیشنهاد کاربران

بپرس