حصاء
لغت نامه دهخدا
حصاء. [ ح َص ْ صا] ( ع ص ، اِ ) زن موی رفته از سر. زن دغ سر. ( آنندراج ).مؤنث احص ؛ بی موی. ( معجم البلدان ). || سال تنگ. ( مهذب الاسماء ). سال بی نفع و بی خیر. ( منتهی الارب ). || زن بدیمن. زن بدقدم. || باد روشن بی گرد و غبار. ( آنندراج ). || زمین بی گیاه. ( معجم البلدان ). || لحیة حصاء؛ریشی شکسته و کوتاه که دراز نشود. ( مهذب الاسماء ).
حصاء. [ ح َ ص ص ْ صا ] ( اِخ ) نام اسبی مر سراقةبن مرداس و حزن بن مرادس بوده است.
حصاء. [ ح َ ص ْ صا ] ( اِخ )زمینی از آن بنی عبداشربن ابی بکر. ( معجم البلدان ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید