حشوه

لغت نامه دهخدا

( حشوة ) حشوة. [ ح ِش ْ وَ ] ( ع اِ ) رجوع به حشو شود.

حشوة. [ ح ُ وَ / ح ِ وَ ] ( ع اِ ) امعاء. آنچه در شکم است از آلات غذا. رودگانی. حشوه بطن ؛ آلات شکم. ( محمودبن عمر ربنجنی ).روده ها. ( منتهی الارب ). || یقال فلان من حشوة بنی فلان ؛ ای من رذالهم. ( مهذب الاسماء ). || مااکثر حشوة ارضه ؛ ای حشوها و دغلها : او را به حشوه خاک تیره رسانند. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

امعائ در شکم است روده ها

فرهنگ عمید

۱. امعا، روده ها.
۲. بد و پست از هرچیز.

پیشنهاد کاربران

بپرس