حشوش
لغت نامه دهخدا
حشوش. [ ح ُ ] ( ع مص ) خشک شدن. خشک شدن بچه در شکم. ( تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
حشوش. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ج ِ حَش . بستانها. بوستانها: حشوش ثلاثه ارض ؛ اردبیل و عمان و هیت است. || ادب جای. حاجت جای. ( منتهی الارب ) .
حشوش. [ ح ُ ] ( ع مص ) خشک شدن. خشک شدن بچه در شکم. ( تاج المصادر بیهقی ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
حشوش. [ ح ُ ] ( ع مص ) خشک شدن. خشک شدن بچه در شکم. ( تاج المصادر بیهقی ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
در برابر حریر و پرنیان آمده وبار منفی دارد .
مهاجرین از دیار شوش