حشو لوزینج
لغت نامه دهخدا
ان الثمانین و بلغتها
قد احوجت سمعی الی الترجمان
فقال بلغتها حشوة ولکنها حشوة اللوزینج. ( الجماهر فی الجواهر للبیرونی ):
دی باد عید که بر صدر روزگار
همواره عید باد بتائید کردگار
بر عادت از وثاق بصحرا برون شدم
با یک دو تن رفیق ز ابناء روزگار.
در این شعر جمله معترضه «که بر صدر روزگارهمواره عید باد بتأیید کردگار» حشو ملیح میباشد.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید