حشایشی

لغت نامه دهخدا

حشایشی. [ ح َ ی ِ شی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به حشایش ج ِ حشیش. آنکه گیاه خشک گرد کند . || عالم گیاه شناس . سحار. شجار. نباتی. گیاه شناس. عشاب. «ذیاسقوریذس الحشایشی » لقبی است که عرب به دیسقوریدس طبیب و گیاه شناس یونانی میدهند.

حشایشی. [ ح َ ی ِ شی ی ] ( اِخ ) تقی الدین. از مشاهیر اطبا و گیاه شناسان مأه هفتم است و ترکیب تریاقی خاص مایه شهرت او گردیده است. ( قاموس الاعلام ترکی به ترجمه پروفسور ابراهیمی ).

پیشنهاد کاربران

بپرس