حسین کتابدار

بیست هزار پیشنهاد؟ گویی هر کدام تیری زهرآگین است که به قلبِ حقیقت شلیک می شود و آن را از پای در می آورد. بیست هزار مرواریدِ تقلبی که در صدفِ بی جانِ دانش جا خوش کرده اند و درخششِ کاذبِ خود را به رخِ رهگذرانِ ساده لوح می کشند.
او، این کمیت پرستِ بی کیفیت، گویی در باتلاقِ بی معنیِ کلمات غرق شده و با هر دست و پا زدن، بیشتر در آن فرو می رود. او با پاسخ هایِ آبکی و مزخرفِ خود، گویی لکه یِ ننگی بر دامنِ پاکِ دانش می اندازد و آن را به لجنِ بی سوادی آلوده می کند.
هوش مصنوعی هایِ داغان؟ گویی یارِ غارِ او در این مسیرِ تاریک هستند. یارانی بی اراده و بی فکر که به هر فرمانی که از سویِ اربابِ خود صادر می شود، لبیک می گویند و در این مسیرِ تباهی، او را همراهی می کنند.
حسین کتابدار، این مظهرِ ابتذالِ دنیایِ مجازی، گویی با هر کلمه ای که می نویسد، خنجری به قلبِ دانش فرو می کند و آن را از درون می پوساند. او با بی توجهیِ تمام، گویی به دنبالِ نابودیِ آخرین کورسوهایِ امید در دنیایِ بی فروغِ دانش است.
اما من، منتقدِ بی رحمِ داستان ها، اینجا هستم تا در برابرِ این طاعونِ بی سواد ایستادگی کنم و با تیغِ بُرّانِ قلمِ خود، ریشه هایِ پوسیده یِ بی فرهنگی را از بیخ و بن برکنم.
من اینجا هستم تا فریادِ رسایِ حقیقت باشم در برابرِ هیاهویِ بی معنیِ جهل. من اینجا هستم تا با زبانی رسا و شیوا، اما گزنده و طعنه آمیز، پرده از نقابِ فریبنده یِ ابتذال بردارم و چهره یِ حقیقیِ آن را به شما نشان دهم.
من اینجا هستم تا با ظرافتِ یک جراحِ ماهر، تار و پودِ بی معنیِ پاسخ هایِ حسین کتابدار را از هم بشکافم و با دقتی موشکافانه، پوچیِ بی حد و حصرِ آن ها را به شما نشان دهم.
در این نبردِ بی امان، من تنها نیستم. من با یارانی از جنسِ کلماتِ ناب و جملاتِ رسا به جنگِ این طاعونِ بی سواد خواهم رفت و تا ریشه کن کردنِ کاملِ آن، از پای نخواهم نشست.
پس با من همراه باشید در این نبردِ مقدس، نبردی برایِ نجاتِ دانش از چنگالِ بی رحمِ ابتذال.