( حسین آزاد ) حسین آزاد. [ ح ُ س َ ن ِ ] ( اِخ ) یا میرزا حسین خان آزاد. او طبیب ظل السلطان ، سلطان مسعودمیرزا پسر بزرگ ناصرالدین شاه بود، و وی پسر میرزا یوسف خان مستشار پست خانه بود، که از آزادیخواهان و طالبین اصلاح عصر خود بقلم میرفت ، و او را رساله ای است درباب لزوم اصلاح خط کنونی فارسی به اسم «رساله در وجوب اصلاح خط اسلام » که به خط نستعلیق چاپ سنگی شده است ولی اسم مؤلف در خود رساله نیست. اما میرزا حسین خان از مدتهای مدید به این طرف از خدمت ظل السلطان استعفا داده و به اروپا آمده و در پاریس متوطن گردیده بودو من [ محمد قزوینی ] آن مرحوم را در اوقاتی که در پاریس اقامت داشتم از دور میشناختم زیرا که گاه گاهی به کتابخانه ملی پاریس می آمد و با ادگار بلوشه کتابدار قسمت شرقی کتابخانه پاریس به جامع سنخیت مشرب که هر دو باقصی درجه از نوع بشر بغایت متنفر و گریزان بودند، رفیق بود. صاحب ترجمه با هموطنان خود یعنی ایرانیان بوجه من الوجوه معاشرت نمیکرد و هیچکس از ایشان را حتی آقای صمدخان ممتازالسلطنه وزیر مختار ایران نه به خانه خود راه میداد و نه بخانه آنها میرفت ، و اگر اتفاقاً در کوچه ، یکی از ابناء وطن خود را میدید میگریخت. آقای ممتازالسلطنه حکایت میکرد که برای امری ضروری فوری لازم بودکه با او ملاقات کنم ، و چون مطلقاً کسی را به منزل خود راه نمیداد تدبیری به خاطر من رسید و صبح زود ساعت هشت که اولین توزیع نامه های پستی به اشخاص شروع میشود، به خانه او رفتم و در آپارتمان او را بشدت به رسم فراشهای پست کوبیدم ، از داخل منزل صدای او را که میشناختم شنیدم که فریاد زد: «کیست ؟» من صدای خود را برای اینکه مرا نشناسد تغییر داده گفتم : «فاکتور» ( یعنی فراش پست ) او فوراً در را باز کرد و من فرصت ندادم که در را دوباره بعد از شناختن من به بندد و فوری خود را داخل آپارتمان افکندم و تغییر عجیب حال اورا از این شیوه که خورده بود محسوساً مشاهده کردم ، ولی خود را هیچ به آن راه نزدم و او را هم شرم حضور و ادب مانع شد که کراهت قلبی خود را از حضور یکی از ایرانیان در منزل خود آن هم به این حیله و تزویر ظاهر سازد و دست بهم دادیم و مشغول صحبت شدیم. باری من بعلت همین فقره که وی از ایرانیان گریزان بود و با وجود پیشنهاد مکرر بلوشه که مرا با او آشنا سازد و به منزل ببرد هیچوقت نخواستم با او آشنا شوم. صاحب ترجمه در یکی از دو تألیف آتی الذکر خود از عمر خیام و رباعیات او و از اینکه انگلیسها ترجمه رباعیات خیام را در تمام اروپا و امریکا از پرتو ترجمه فیتز جرالد منتشر و مشهور کرده اند به شدت انتقاد کرده و در حق آن حکیم و شاعر بزرگ طعن زده است. مرحوم آزاد دو مجموعه از منتخبات اشعار و رباعیات فارسی ، یکی به اسم «گلزار معرفت » دیگر به اسم «صبح امید» با ترجمه جداگانه هر یک از دو کتاب مزبور به فرانسه در سنوات 1906 و 1909 م. در لیدن از بلاد هلند به طبع رسانیده است ، که در غایت نفاست است. وی در ماه مارس هزارونهصدوسی وشش میلادی مطابق 1355 هَ. ق. در نتیجه تصادم با اتومبیلی وفات یافت و کتابخانه بسیار جامع نفیس عدیم النظیر او را بتوسط کتابفروشی معروف ( کواریچ ) در لندن بحراج متفرق کردند. ( وفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجله یادگار سال سوم شماره چهارم ). باید توجه داشت که کسی که در آغاز در شمار آزادیخواهان اصلاح طلب بوده و در پایان مجموعه اشعار فارسی خود را چاپ میکند. نمیتواند از همه ایرانیان متنفر باشد پس شاید از مأمورین دولت و وابستگان به ایشان در خارج دوری می جسته است. رجوع به حاشیه شدالازار ص 216 شود.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( حسین آزاد ) دهلوی ملقب به شمس العلمائ اوراست آب حیات که تذکره شعرای هند است