حسی

/hessi/

مترادف حسی: مربوطبه حس، محسوس

متضاد حسی: معقول

برابر پارسی: پرماسه ای، سهشی

معنی انگلیسی:
sensory, felt, tangible, intuitive, obvious, esthetic, sensuous, palpable

لغت نامه دهخدا

حسی. [ ح َس ْی ْ / ح ِ سا ] ( ع اِ ) چاه خرد در زمین نرم که به آب نزدیک باشد. || آبی که ریگ فروخورده باشد و چون ریگ یکسو کنند پیدا آید و منقطع نشود. ج ، اَحْساء، حِساء. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

حسی. [ ح ِس ْی ْ ] ( ع مص ) کندن و بیرون آوردن آب از میان ریگ. || حسی ضمیر کسی ؛ دانستن ما فی الضمیر او.

حسی. [ ح ِس ْ سی ] ( ص نسبی ) منسوب به حس. منسوب به یکی از حواس . مقابل عقلی. محسوس. مقابل معقول. تهانوی گوید: هر آنچه منسوب به حس باشدحسّی گویند و آن نزد متکلمان چیزی است که به حس ظاهر آن را ادراک توان کرد. و نزدحکما هرچه به حس ظاهر یا باطن ادراک شود آن را حسی گویند و آن را محسوس نیز خوانند. ( کشاف اصطلاحات الفنون از اطول ). و در مقابل حسی کلمه عقلی را مورد استعمال قرار دهند. و در شرح تجرید گفته که هر یک از دوموضوع لذّت و الم ، به حسی و عقلی تقسیم شوند، و حسی یا ظاهر است و مربوط به حواس پنجگانه ظاهری باشد، و یا باطن است که به حواس باطن تعلق دارد - انتهی. واین تقسیم لذت و الم به دو قسم حسی و یک قسم عقلی بنابر مذهب حکما می باشد... و از آنجا که متکلمان به حواس باطنی قائل نشدند مدرکات را به یک قسم حسی و عقلی منحصر ساختند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) :
ز آرزوی حسی پرهیزکن
آرزوئی را که یکی اژدهاست.
ناصرخسرو.
دینت را با عالم حسی به میزان برکشند
بی تمیزان کار دین بی کیل و بی میزان کنند.
ناصرخسرو.
لذت علمی چو از دانا بجان تو رسد
زآن سپس ناید به چشمت لذت حسی لذیذ.
ناصرخسرو.
ورت آرزوی لذت حسی بشتابد
پیش آر ز فرقان سخن آدم و حوا.
ناصرخسرو.
|| ( اصطلاح علم بیان ) تهانوی گوید: علمای بیان گفته اند که دو طرف تشبیه یا هر دو حسی هستند یا عقلی و یا اختلاف دارند. حسی آن است که به یکی از حواس خمسه ٔظاهر ادراک شود چنانکه مراد به عقلی آن چیزی است که به یکی از حواس ظاهر ادراک نشود. پس خیالی داخل شد در حسی ، و آن معدوم آنچنانی است که مرکب فرض شود از اموری که هر یک از آن امور با حس ادراک شود. و وهمی نیز داخل در عقلی شد و آن چیزی است که بهیچ یک از حواس ظاهری ادراک نشود. و همچنین وجدانی نیز داخل در عقلی شد، و آن چیزی است که بوسیله حواس باطن ادراک شود، لیکن مانند خیالی و وهمی که در پیش گذشت نباشد، و آن معانی جزئی است که به حس ظاهر احساس گردد. و مشهور آن است که حسی آن چیزی است که به حس ظاهر ادراک شود، و عقلی آن است که حس باطن را در آن مدخلی نباشد. و بنابراین وهمیات و خیالیّات ، و وجدانیات واسطه ٔبین حسّی و عقلی خواهند شد. و قول اول بهتر است. زیرا که تقسیمات را کمتر و امر را بر طُلاب علوم آسانترخواهد کرد. ( از مطول و اطول در باب تشبیه ). || ( اصطلاح علم اصول فقه ) در مقابل شرعی میباشد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه با حس ظاهری درک شود محسوس مقابل عقلی روحی .
کندن و بیرون آوردن آب از زمین

فرهنگ معین

(حِ یِّ ) [ ع . ] (ص نسب . ) آن چه با حس ظاهری درک شود، مقابل عقلی .

فرهنگ عمید

آنچه با حس ظاهر ادراک می شود، محسوس.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] کارناوال حوسیه، هوزیه یا حُسی، مراسم عزاداری شیعیان ترینیداد و توباگو، هر ساله به مناسبت شهادت امام حسین(ع) برپا می شود. حسی (Hosay) برگرفته از نام امام حسین است و شیعیان در این مراسم، گلدسته ها و علامت هایی به شکل مسجد که از چوب ساخته شده را در شهر می گردانند و در پایان، آنها را در دریا رها می کنند. این نمادهای چوبی، تجه نامیده می شود. علاوه بر مسلمانان و شیعیان، پیروان دیگر ادیان هم در این مراسم شرکت می کنند. مراسم حسی در جزیره ترینیداد، متأثر از برخی آداب و رسوم آفریقایی است.
در سال ۱۸۴۵ تا ۱۸۴۷م، دولت بریتانیا گروهی ۱۳۰ هزار نفری از مردم هند را به ترینیداد و توباگو منتقل کرد که شماری از آنها مسلمان و شیعه بودند. پس از ۹ سال، سه خانواده شیعه تصمیم به برگزاری مراسم محرم و عاشورا گرفتند که این تصمیم با مخالفت دولت روبرو شد. پس از این مخالفت، ابتدا هندوها و سپس تمام ساکنین این جزیره، با شیعیان همراه شدند و مصادف با عاشورا دست به تظاهرات زدند و خواستار لغو ممنوعیت انجام مراسم شدند. دولت، تحت فشار افکار عمومی، سرانجام ممنوعیت را لغو کرد و از آن پس، هر ساله در روز عاشورا، این حرکت به عنوان سمبل وحدت ملی مردم ترینیداد و توباگو برگزار می شود. این مراسم هر ساله به نحو باشکوهی با عنوان کارناوال حسی برپا می شود.
شیعیان ترینیداد و توباگو هر ساله به مناسبت شهادت امام حسین(ع) مراسم عزاداری برپا می کنند. این مراسم کارناوال حسی نام دارد. حسی (Hosay) برگرفته از نام امام حسین (ع) است. شیعیان در این مراسم، گلدسته ها و علامت هایی از چوب به شکل مسجد می سازند و آنها را در شهر می گردانند و در پایان مراسم آنها را در دریا رها می کنند. این نمادهای چوبی، تجه نامیده می شود که به نظر برخی محققان، از واژه تعزیه گرفته شده است.

مترادف ها

sensor (اسم)
حساس، حسی، ضبط کننده، عضو حسی

sensational (صفت)
موثر، مهیج، احساساتی، حسی، شورانگیز

intuitive (صفت)
بصیر، حسی، مستقیما درک کننده، مبنی بر درک یا انتقال مستقیم

sensory (صفت)
حساس، حسی، وابسته به مرکز احساس

sensorial (صفت)
حسی

فارسی به عربی

حدسی , مدهش

پیشنهاد کاربران

بپرس