حسکل
لغت نامه دهخدا
حسکل.[ ح ِ ک ِ ] ( ع ص ، اِ ) کوچک از هر چیز. بچه خُرد ازهر چیز. ( مهذب الاسماء ). خرد از هر چیز که باشد. بچه خرد از هر جانوری. ( منتهی الارب ). ج ، حَساکل و حِسکلة. || آنچه بپرد از آهن گرم گاه کوفتن.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید