حسوه
لغت نامه دهخدا
حسوة. [ ح ُس ْ وَ ] ( ع اِ ) اندازه پری دهان از حسو؛ یعنی از هر چیز رقیق که توان آشامید. ج ، اَحسیة. احسُوة. جج ، احاسی. || یکبار آشامیدن. و به این معنی به فتح حاء، افصح است.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید