حسن عهد

لغت نامه دهخدا

حسن عهد. [ ح ُ ن ِ ع َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش قولی. پایداری در حفظ پیمان : و در این وقت بی سابقه حقی به حسن عهد توفیق یافت. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

خوش قولی پایداری

پیشنهاد کاربران

حُسن عهد: پایبندی به پیمان، وفاداری
( ( بامدادان که برون می نهم از منزل پای
حسن عهدم نگذارد که نهم پای دیگر ) )
( گزیده غزلیات سعدی، حسن انوری، انتشارات علمی، چ اول، ۱۳۶۹، ص ۲۱۳. )

بپرس