حسن صاحب الزمان

لغت نامه دهخدا

حسن صاحب الزمانی.[ ح َ س َ ن ِ ح ِ بُزْ زَ ] ( اِخ ) ( سید... ) از تلامذه مبرز میرزا ابوالحسن جلوه و شیخ فضل اﷲ نوری و میرزاحسن آشتیانی و غیر ایشان از اساتید عصر بود. محمد قزوینی گوید: وی مردی فوق العاده باهوش و تندفهم و سریعالانتقال و با ذهنی وقاد و خاطری نقاد بود و بسیار خوش مشرب و خوش محضر و در عین حال بسیار جدلی و سریعالغضب و متلون و هوسناک و متناقض با شخص خود در اقوال و احوال و افعال و عقاید بود. مثلاً گاه مانند مردی متدین بلکه متعصب در دین و مواظب بر ادای وظایف عبادات واجتناب از محرمات ، خود را نشان میداد و گاه برعکس به مظهر مردی سست اعتقاد بلکه ملحد و زندیق و آشکارا تارک تکالیف شرعی و مرتکب معاصی و مناهی ظاهر میگشت وبلکه گاه از این حدود نیز تجاوز کرده بکلی منکر ادیان و شرایع و نبوت و امامت و بعث و نشور میگردید، و چندان در مجالس ، در این مقوله مباحثات پای می فشرد و جدال و نزاع میکرد که مکرر دیده شد کار به جائی میکشید که مخالفین او چون از عهده جواب اعتراضات او برنمی آمدند، برمیخاستند و او را تا میتوانستند با مشت ولگد و چوب میزدند و تمام اعضاء او را از شدت ضرب کبود و مجروح میکردند و می رفتند، و او تا چندین روز نالان و کوفته و مجروح از خانه بیرون نمیتوانست بیاید. و هیچیک از این اقوال و افعال متضاد، به خودبستگی و تظاهر به نظر نمی آمد، بلکه ظاهراً بسبب اوضاع و احوال مزاجی او بود. باری مجموع این صفات و حالات عجیب و متناقض مجتمع در شخص او مصحوب با فضل سرشار و اطلاع وسیع از علوم متداوله وقت از حکمت و فلسفه و کلام و فقه و حدیث و تفسیر و آراء و مقالات و غیرها بود. و ذهن تند فروزان او و حافظه خارق العاده اش و شدت ولع اوبه خوض در مباحث حکمی و کلامی و مذهبی و جدال و نزاع در امثال این گونه مسائل ، به اندازه ای صحبت و مجالست او را مطبوع کرده بود، که شخص هیچوقت باختیار نمی خواست از او جدا شود و دوستداران فضل و کمال و ارباب ذوق و حال ، صحبت او را به جان و دل خریدار بودند و با یکدیگر در این باب مسابقه مینمودند. بدخلقیها و تندی لهجه او را برای تمتع از مجالست او با کمال تسلیم تحمل میکردند. اما وجه شهرت او به «صاحب الزمانی » این بوده که وی در اوایل شباب در سفری از اسفار به تحریک شیخ احمد کرمانی که غیر از همنام و همشهری خود شیخ احمد روحی ازلی کرمانی ، مترجم معروف کتاب حاجی بابا از انگلیسی به فارسی است ، در حدود همدان و کرمانشاهان ، ادعا کرده بود که صاحب الزمان موعود شیعه است و چون علاوه بر مزیت سیادت ، منظری بسیار خوش و هیئتی بسیار مطبوع داشته با چشمان سیاه و بشره سفید و ریش سیاه خفیف و عمامه ژولیده سیاه ، که رویهم رفته صورةً بسیار شبیه بود به شمایلهای خیالی که نقاشان از بعضی ائمه تصویر مینمایند و در خانه ها و دکانها، کسبه بدیوار می آویزند و همه کس دیده اند، لهذا جمع کثیر ازاهالی قصبات و الوار و اکراد آن نواحی به او گرویده بوده اند. به مجرد انتشار این خبر و وصول آن به مسامع اولیای دولت ، حکم مؤکد از تهران صادر شد که او و شیخ احمد کرمانی را توقیف نموده تحت الحفظ روانه تهران نمایند و پس از ورود به تهران هر دو را به حبس افکندند. شیخ احمد کرمانی از کثرت آلام و اسقام و بدرفتاری با او پس از مدتی در همان حبس به مرض اسهال درگذشت. ولی سیدحسن چون جوان و بی تجربه و سید بود و بعلاوه با یکی از اعیان دولت وقت نزدیکی داشت و او وساطت نمود، او را مستخلص ساختند و سید خالصاً مخلصاً از آن دعاوی و خیالات توبه نصوح نمود و مدت العمر گرد آن هوا و هوس و وساوس نگردید. در اواخر عمر سیدحسن در مشهد مقدس توطن گزیده بود و از قرار مذکور در همانجا در پاییز سال 1350 هَ. ق. وفات یافت. ( وفیات معاصرین قزوینی از مجله یادگار سال سوم شماره 4 ). این مرد در فعالیتهای مشروطه خواهان نیز شرکت داشته و رنجهاکشیده است. رجوع به تاریخ مشروطه کسروی ص 49 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس