حسن استرابادی

لغت نامه دهخدا

( حسن استرآبادی ) حسن استرآبادی. [ ح َ س َ ن ِ اِ ت َ ] ( اِخ ) غیاث الدین محمد جرجانی. اجازه ای از وی به تاریخ 935 هَ. ق. باقی است. ( ذریعه ج 1 ص 173 ).

حسن استرآبادی. [ ح َ س َ ن ِ اِ ت َ ] ( اِخ ) کمال الدین بن شمس الدین محمد استرآبادی نجفی. او راست : آیات الاحکام که در 891 هَ. ق. نگاشته است. ( ذریعه ج 1 ص 42 ).

حسن استرآبادی. [ ح َ س َ ن ِ اِ ت َ ] ( اِخ ) ( محمد... ) ابن محمدعلی بن احمدبن کمال الدین حسین. اجازاتی به تاریخ 1096 هَ. ق. از وی باقی است. ( ذریعه ج 1 ص 125 ).

حسن استرآبادی. [ح َ س َ ن ِ اِ ت َ ] ( اِخ ) ابن رضی الدین محمدبن شرفشاه حسینی شافعی. ملقب به رکن الدین و ساکن موصل بود و در آنجا در 715 هَ. ق. درگذشت. او راست : «حل العقد والعقل » در اصول و جز آن که در هدیةالعارفین ( ج 1 ص 373 ) یاد شده است. ( ذریعه ج 6 ص 32 و 23 ). وی شاگرد خواجه طوسی بود و هفتاد سال عمر کرد. ( ذریعه ج 2 ص 16 ).

فرهنگ فارسی

ابن محمد علی بن احمد ابن کمال الدین حسین اجازاتی بتاریخ ۱٠۹۶ هجری قمری از وی باقی است

پیشنهاد کاربران

بپرس