حسرم. [ ح ِ رِ ] ( ع اِ ) حشرم. میدانی در السامی فی الاسامی گوید: الیعسوب ؛ منج نر. الحشرم و النخروب ؛ غینة منج. الکواره و الخیلة؛ خانه منج. الراقود مثله - انتهی. خانه زنبور.