حسرت الملوک

/hasratolmuluk/

لغت نامه دهخدا

حسرت الملوک. [ ح َ رَ تُل ْ م ُ ] ( اِمرکب ) دلمه مونبار است و آن دلمه ( طلمه ) بوده است که از قیمه ریزه گوشت و برنج پخته پر میکرده اند و نامهای دیگر آن : حسیبک و حسیب الملوک و حسیب بزغاله و جنبل و بریان الفقرا بوده. لکن امروز خرده جگر و شش وگُرده ( قلوه ) و دل با پیاز در روغن سرخ کرده با بوی افزارهای چند که گاه کمی سرکه نیز چاشنی آن کنند. و آن را قلیه پتی و جیزوویز و جغوربغور نامند. روده گرم با پیه مدور بپیچند و بسیخ کنند و آن را حسیب البزغاله نیز نامند. و حسرةالملوک بدان سبب گویند که آن سیخ چون سرد شود چندانی لذت ندهد اگرچه باز گرم کنند و ملوک را در بازار به دکان کبابی نشستن ممکن نه به این جهت حسرت میبرند. ( شرفنامه منیری ) :
بس حسرت حسرت الملوک است مرا
باریک و ضعیف تن چو دوک است مرا.
میرزا اشتها.
آی آبجی خانم خدا بدوره
هر چیز زمانه نوظهوره
گفتند که حسرت الملوکه
دیدیم همان جغور بغوره.
فکاهیات روحانی.

فرهنگ فارسی

دلمه مونبار است و آن دلمه طلمه بوده است که از فیه ریزه گوشت و برنج پخته پر می کردند

فرهنگ عمید

= جغوربغور

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

بپرس