حسام نسفی

لغت نامه دهخدا

حسام نسفی. [ ح ُ م ِ ن َ س َ ] ( اِخ ) صدر امام مشرف الملة و الدین حسام الائمة محمدبن ابی بکر نسفی.عوفی آرد: شرف الدین حسام ، آن دریابیان گوهرکلام که در فنون فضایل چون مردم یک فن بود، و ذات او مجموع علماء عالم بود اگرچه یکتن بود، و در وقتی که در سمرقندسعادت خدمت او یافتم و ازو اجازت روایت احادیث شد، هر بامداد آدینه در خانه دُرّ یتیم خاتون نوبت تذکیر عقد کردی و شکرآب بیان از فواره دهان بگشادی ، تا متعطشان بیابان ارادت او بدان شکرآب از سکرات اشتیاق خلاص یافتندی. از وی استماع افتاد در اثنای تذکیر:
از خاک اگرچه سنبل و سوسن که بردمد
آن زلف نیکوان بود و خد دلبران
از خاک اگرچه آب کنی هم روا بود
از بس که خفته اند درو ساده شکرّان.
از بزرگی شنیدم که در آن وقت که به سفر قبله رفته بود، چون به ری رسید چنین اتفاق افتاده بود که خاقانی در ری بود و حسام الدین به زیارت او رغبتی کرد و به نزدیک او شد. و عمر نوقانی که استاد قراء و داود دلها بود در خدمت او برفت ، و چون به محاوره یکدیگر انس گرفتند، خاقانی پرسید که مولانا را لقب چیست ؟ عمر نوقانی گفت مولانا شرف الدین حسام که به حسام بیان ، حق را شرح و باطل را شرحه کند. گفت : صاحب ِ نشکند . مولانا سخت از این سخن بشکست چه او در انواع علوم دینی استاد بود و در هر فنی از آن مقتدی ، او را به شعر پارسی نسبت کردن لایق منصب او نبود. گفت : آری در اوایل ایام جوانی و عهد شباب که مظنه نادانی باشد خاطر بدان شیوه بیرون شده است ، و دیر است تا آن سقطات را استغفار میکنم. خاقانی گفت : ای مولانا یا لیت که تمامی دیوان من تراستی و آن یک قصیده تو مرا، چه با آنکه اکثر عمر ما بدین منوال مصروف است... چندانکه خواستیم تا یک بیت بدین منوال بیاریم خاطر ما مسامحت نکرد، پس ساعتی بود غلامان درآمدند و پیش هریک یکتا اطلس و مهر زر بنهادند، حسام الدین معذرتی کرد و گفت :
گنجها بر دل خاقانی اگر عرضه کنند
نُه فلک دَه ِ یک آن چیز بود کو بدهد.
رجوع به لباب الالباب عوفی چ اروپا، ج 1 صص 165-169 و سبک شناسی بهار ج 3 ص 470 شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس