حسام الدین

/hedsAmeddin/

معنی انگلیسی:
sword of religion, masculine proper name

فرهنگ اسم ها

اسم: حسام الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hesāmoddin) (فارسی: حِسام‌الدين) (انگلیسی: hesamoddin)
معنی: شمشیر دین، ( اَعلام ) ) حسام الدین چلبی: [، قمری] صوفی اهل آسیای صغیر، از تبار ایرانی ( مردم ارومیه )، مرید، شاگرد، دوست و جانشین مولوی، که مثنوی مولوی به خواهش و بنام او سروده شده است، ) حسام الدین خلیل: اتابک لر کوچک [قرن هجری] که به دست سردار خلیفه ی بغداد کشته شد و جسدش را سوزاندند، ) حسام الدین علی: از شاهان آل شنسب، که نظامی عروضی [در سال هجری] چهارمقاله را به نام او نوشته است، ) حسام الدین عمر: اتابک لر کوچک [ هجری]، که بر اثر مخالفت امیران جایش را به صمصام الدین محمود داد و با او در حکومت شریک شد، در سال هجری به فرمان غازان خان کشته شد، آن که در دفاع از دین چون شمشیری تیز وبرنده است
برچسب ها: اسم، اسم با ح، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) خواهرزاده پهلوان اسد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 308 شود.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) از امراء کارکیا سلطان محمدبوده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 354 شود.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) ( سید... ) خواهرزاده سید خواجه یکی از امرای پرک پادشاه که پس از هزیمت پرک پادشاه به تیمور پیوست. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 563 ).

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) ( شیخ... ) او راست : اسرارالعارفین و سیرالطالبین. این نام و این تألیف به نحو اطلاق در کشف الظنون آمده است. بعید نیست که مراد حسام الدین بدیعی صاحب کتاب «الکنز الخفی فی بیان مقامات الصوفی » باشد.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) ابن ارتق. رجوع به حسام الدین تیمور تاش شود.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْدی ] ( اِخ ) ابن حسین درگزینی. معروف به سحابی. او راست : تدبیرالاکسیر. و آن ترجمه کیمیای سعادت غزالی بترکی است. و وفات او به سال 791 هَ. ق. بوده است.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) ابن خلیل. رجوع به حسام برسوی شود.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالمحاسن رهاوی. او راست : «البحار الزاخرةفی المذاهب الاربعة» و نظم «دررالبحار» فی الفروع.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالهیجاء شمین. رجوع به ابوالهیجاء... شود.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) بدلیسی. او راست : الکنزالخفی فی بیان مقامات الصوفی.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) توقاتی حسین بن عبدالرحمان. او راست : شرح عوامل المائه از شیخ عبدالقاهر جرجانی.

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) تیمورتاش چهارمین فرمانروای ارتقیان ماردین ( 516-547 هَ. ق. ) است. او پسر ایلغازی بن ارتق است که پس از مرگ پدر در شهر آمد بسال 516 هَ. ق. به تخت حکمرانی جلوس کرد و پس از سی ویک سال حکومت راندن و محاربات بسیار با صلیبیان در 547 هَ. ق. درگذشت. ( از قاموس الاعلام ترکی ). وی دانشمندان را اکرام میکرد و ابن الصلاح همدانی از جمله کسانی است که نزد خود طلبید و گرامی نگاه داشت و نیز مشهدی در ماردین ساخته بود که فخرالدین ماردینی ( متوفی 594 هَ. ق. ). کتابخانه ای برای آن وقف کرد. ( عیون الانباء ابن ابی اصیبعة ج 1 صص 299-300 و ج 2 ص 164 ).

حسام الدین. [ ح ُ مُدْ دی ] ( اِخ ) حاجزی رجوع به حاجزی... شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

توقاتی حسین ابن عبدالرحمان اوراست شرح عوامل المائه از شیخ عبدالقاهر جرجانی

پیشنهاد کاربران

مثال شعر:
چون ضیاء الحق حسام الدین عنان
باز گردانید ز اوج آسمان
مولانا : اولین حکایت دفتر دوم
حسام الدین:شمشیر بران ، شمشیر بران دین
حافظ دین همچون شمشیر بران

بپرس