حساب روشن کردن. [ ح ِ رَ ش َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تصفیه حساب کردن : وی در حساب دلها ناورده ای دل من گویا که با دل من کردی حساب روشن.سنجر کاشی ( از آنندراج در ماده حساب کردن ).