حساب دان. [ ح ِ ] ( نف مرکب ) داننده حساب. حساب داننده. کسی که از حساب سر در می آورد. || کنایه از قانون دان. ( آنندراج ) : بسیار کم شمردن ما لایق تونیست شاه آن بود که خوب نداند حساب را.
یحیی کاشی ( از ارمغان آصفی ).
|| زبان دان. ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
(صفت ) کسی که از علم حساب اطلاع دارد محاسب .
فرهنگ عمید
کسی که حساب میداند، کسی که قواعد علم حساب را می داند.