حساب داشتن

لغت نامه دهخدا

حساب داشتن. [ ح ِت َ ] ( مص مرکب ) حساب داشتن با کسی ؛ با او معامله نقد و نسیه و مانند آن داشتن. || حساب داشتن در یک شعبه بانک ؛ حساب جاری یا پس انداز در آن بانک داشتن. || حساب نگاه داشتن :
حساب امشب وفردا به زلف او همی دارم
شمار ظلم و بیداد کسی برهم نمیگردد.
نظیری ( ارمغان آصفی ).
- حساب از خود داشتن ؛ کنایه از مغرور بودن.
خاکساری پیش مغروران ندارد اعتباری
گر حسابی داری از خود در حساب ما مباش.
سلیم طهرانی ( از ارمغان آصفی ).

فرهنگ فارسی

حساب داشتن با کسی حساب نگاه داشتن

پیشنهاد کاربران

حساب داشتن : [عامیانه، کنایه ] حساب بانکی داشتن.

بپرس