حساب برهم زدن. [ ح ِ ب َ هََ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پریشان کردن و سررشته حساب از دست دادن : شکرلب میشنید و دم نمی زدحساب ناز را برهم نمی زد.سلیم ( از آنندراج ) ( ارمغان آصفی ).|| تقلب کردن در حساب. || جر زدن در قمار.