حزیم
لغت نامه دهخدا
حزیم. [ ح َ ] ( ع اِ ) سینه. ( منتهی الارب ). || پیرامن سینه. گرداگرد سینه. || میانه سینه ستور که جای تنگ بستن است. ( منتهی الارب ). ج ، احزمه و حزم.
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید