حزه
لغت نامه دهخدا
حزة. [ ح َزْ زَ ] ( ع اِ ) یکی حَزّ. || وقت. هنگام.
حزة. [ ح َزْ زَ ] ( اِخ ) موضعی است میان نصیبین و راس عین ، بالای خابور. ( معجم البلدان ). و در مراصدالاطلاع گوید بین نصیبین و خابور. و در آن جنگی میان تغلب و قیس رخ داد. ( معجم البلدان ) ( المعرب جوالیقی ، ص 125 ).
حزة. [ ح َزْ زَ ] ( اِخ ) شهری کوچک نزدیک اربل از سرزمین موصل و در آن پارچه های حزی از پنبه سازند. و سابقاً قصبه ٔکوره اربل بوده است ، و اردشیربن بابک نخستین کس است که آنرا بساخت. ( معجم البلدان ). و برخی بجای اربل «بابل » گفته اند. ابن بلخی در عداد شهرهائی که اردشیرساخته نام این شهر را آورده است. ( فارسنامه ص 60 ).
حزة. [ ح َزْ زَ ] ( اِخ ) موضعی بحجاز و نام آن در شعر کثیر عزه آمده است ، و ابن سکیت حزة را در آن شعر نام جائی دانسته. لیکن یاقوت گوید: ظاهراً حزة نام شتر شاعر بوده است. ( معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید