حزان

لغت نامه دهخدا

حزان. [ ح ِ / ح ُزْ زا ] ( ع اِ ) ج ِ حزین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

حزان. [ ح ِ ] ( ع اِ ) ج ِ حزین.

حزان. [ ح ُزْ زا ] ( ع اِ ) اصطلاح موسیقی است. رجوع به آهنگ شود. || ج ِ حزین.

حزان. [ ح َ ] ( اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب است. از اعلام است. ( منتهی الارب ).

حزان. [ ] ( ع مص ) اندوهگین شدن. ( زوزنی ).

فرهنگ فارسی

جمع حزین
اندوهگین شدن

فرهنگ عمید

گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه.

دانشنامه عمومی

حزان ( به عربی: حزان ) یک روستا در سوریه است که در ناحیه مرکزی معره النعمان واقع شده است. [ ۱] حزان ۳۶۸ نفر جمعیت دارد.
عکس حزان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس