حزاز الصخر

لغت نامه دهخدا

حزازالصخر. [ ح َ زُص ْ ص َ ] ( ع اِ مرکب ) حزازالصخور. گلسنگ حناء قریش . زهرالخوف. در ترجمه صیدنه ابوریحان آمده است که حزازالصخور یا حزازالجبل. بولس گوید: و آن چیزیست که بر سنگ پیدا آید، شبیه جامه غوک که عرب او را طحلب گوید و چهاربخت گوید: او را حزاز گویند بدان سبب که داروی علتی است که او را هم حزاز گویند...؟ و حزاز و قوبا را سودمند بود - انتهی. و صاحب اختیارات گوید: زهرالحجر است و در پارسی گل سنگ گویند و آن چیزیست بر مثال طحلب که برروی سنگ پیدا میشود حزاز از بهر آن گویند که زحمت حزاز که آن قوبا است زایل میکند و صحت می بخشد و در طبیعت سرد و خشک بود. بر ورمهای گرم طلا کردن نافع بود و اگر بر موضع که خون آید ضماد کنند بغایت مفید بود و ورم زبان و یرقان را مفید بود. و مؤلف تحفه گوید:چیزی است که بر روی سنگهای نمناک متکون شود سبز مایل به سفیدی و چون بدست بمالند به رنگ حنا مشابه گرددو در مصر حنای قریش و به فارسی گل سنگ و به دیلمی سنگ حنا گویند سرد و خشک و با قوه جالیه و ضماد او جهت اقسام قوبا و قطع نزف الدم و تسکین حرارت اعضا و اورام حاره و ورم زبان و با عسل جهت یرقان نافع است.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گلسنگ ۲- هپاتیک .
یا حزاز الصخور گلسنگ حنائ قریش زهر الخوف

پیشنهاد کاربران

بپرس