حریفی کردن. [ ح َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تظاهر کردن کسی به اینکه توانائی مقاومت با طرف را دارد. خود راهم کشتی نمودن. خود را هم سنگ کسی نمودن : چو بهمن زین شبستان رخت بربندحریفی کردنت با اژدها چند.نظامی.