حریفی

لغت نامه دهخدا

حریفی. [ ح َ ] ( حامص )حریف بودن. رجوع به حریفی جستن و حریفی کردن شود.

فرهنگ فارسی

بازی کردن با طرف همخوابگی کردن

پیشنهاد کاربران

در طب سنتی =یعنی تند و تیز، و گزنده رسان
طعمی است که در حین چشیدن زبان را بسیار بگزد و اجزای آن در زبان فرو رود و موجب تفریق اجزای زبان شود. طعام های حرّیف به سبب شدت گرمی و لطافت جوهرشان به حسب مراتب خود جالی و خراشنده سطح پوست و فرو رونده در آن، مفتّح، ملطّف، مقطّع، محلّل، معفّن هستند، مانند فلفل و خردل.
...
[مشاهده متن کامل]

تند و تیز

حریفی : همدمی و مصاحبت
آفرین بر حلال زادگیت
بر حریفی و رو گشادگیت
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 533 )

بپرس