حریشه

لغت نامه دهخدا

حریشه. [ ح َ ش َ ] ( ع اِ ) حرشا. خردل البر. رجوع به حرشا شود.

حریشه. [ ح َ ش َ ] ( اِخ ) موضعی است.

پیشنهاد کاربران

بپرس