حرکت مذبوحانه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کلمه مذبوحانه با کلمه ذبح همخانواده است. ذبح یعنی سر بریدن. راغب می گوید: اصل ذبح پاره کردن گلوی حیوانات است و به معنی مذبوح نیز آمده است ناگفته نماند اگر اصل آن درباره حیوانات باشد در غیر آن به طور مجاز و تشبیه به کار رفته است. ( رجوع شود به قاموس قرآن ج۳ذیل ذبح )
... [مشاهده متن کامل]
بنابراین وقتی گلوی حیوان موقع ذبح بریده می شود. مدتی دست وپا می زند این دست و پا زدن هیچ فایده ای به حالش ندارد. و این همان حرکت مذبوحانه است. یعنی حرکت و عکس العمل بی فایده بنابرین ریشه مذبوحانه یا حرکت مذبوحانه از اینجا نشات گرفته است.
... [مشاهده متن کامل]
بنابراین وقتی گلوی حیوان موقع ذبح بریده می شود. مدتی دست وپا می زند این دست و پا زدن هیچ فایده ای به حالش ندارد. و این همان حرکت مذبوحانه است. یعنی حرکت و عکس العمل بی فایده بنابرین ریشه مذبوحانه یا حرکت مذبوحانه از اینجا نشات گرفته است.