حرود

لغت نامه دهخدا

حرود. [ ح َ ] ( ع ص ) اشتر اندک شیر. ( مهذب الاسماء ). ج ، حرد. ناقه حرود؛ ماده شتر کم شیر، یا شیرمنقطعشده. ( منتهی الارب ).

حرود. [ ح ُ ] ( ع اِ )ج ِ حِرْد. || سرهای کوه. ( منتهی الارب ).

حرود. [ ح ُ ] ( ع مص ) دور شدن. || از میان قوم به یک سو شدن. || تنها منزل کردن.

حرود. [ ح َ ] ( اِخ ) ( به معنی خشکی ) اسم چاه یا چشمه ای میباشد که جدعون قبل از آنکه با مدیان جنگ نماید با عساکر خود بدانجا فرودآمده خداوند او را امر فرمود که آن قوم را به نوشیدن آب امتحان کند. ( سفر داوران 7:1 ). و چه بسا که شاؤل هم بر این چشمه فرودآمده باشد. ( اول سموئیل 28:4 و 29:1 ). استانلی حرود را همان چشمه جالود دانسته که تخمیناً دو میل تا به جنوب شرقی یزرعیل مسافت دارد، اما کاندر بر آن است که حرود در عین جمعین بوده است و آن چشمه ای است که از سنگ همی تراود و بمسافت سه میل به مغرب بیسان واقع است. ( قاموس کتاب مقدس ).

پیشنهاد کاربران

بپرس