حرف نسبت
لغت نامه دهخدا
مفرمای درویش را شایگان.
و گویند بیگار و شاگار یعنی کار بحکم زور و بیمزد و گنج شایگان یعنی گنجی که شاهان نهاده باشند یا گنجی که لایق شاهان تواند بود و آنچه رشید گفته است :
اشعار پربدایع دوشیزه منست
بی شایگان و لیک به از گنج شایگان
یعنی بی قوافی نادرست که حرف رَوی آن اصلی نباشد و بحکم آنکه شاعر در استعمال حروف جمع چون مردان و زنان و سایر حروف زواید بجای حروف رَوی چون الف ملکا و شرقا و غربا، و راء رفتار و گفتار، و نون آمدن و رفتن و امثال آن سعی اندیشه و رویتی نبرده است ، و به ایراد آن در جمله قوافی صحیح که حروف رَوی آن از اصل کلمه باشد متحکم است آن قوافی را شایگان خواندند، چنانکه ازرقی گفته است :
آن همام دولت عالی جمال دین حق
آن فخار جمع شاهان مفخر سلجوقیان.
و چنانکه خاقانی گفته است :
«باران جود از ابر کف شرقا و غربا ریخته ».
و چنانکه بلفرج گفته است :
«راغها باغ کند یمن قدومت ملکا».
و چنانکه کمال اسماعیل گفته است :
( ( ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش ) ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید