حرف نداشتن

پیشنهاد کاربران

حرف نداشتن:[مجازی] مخالفت نکردن. ( ( اگر کتاب را لازم داری ببر من حرفی ندارم ) ) ۲ _موردی برای بحث، ایراد یا اعتراض وجود نداشتن، ( ( این ماشین حرف ندارد ) )
( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )

بپرس