حرف شنو
/harfSenow/
مترادف حرف شنو: نصیحت پذیر، پندپذیر، حرف گوش کن، مطیع، فرمان بردار، پندنیوش
متضاد حرف شنو: حرف نشنو، نصیحت ناپذیر، خودسر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
رام، رام شدنی، سر براه، خاضع، فرمانبردار، مطیع، سربزیر، خاشع، حرف شنو
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کسی که دارای روحیه ی پذیرش و تسلیم است
متعظ. [ م ُت ْ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) ( از �وع ظ� ) پذیرنده . ( آنندراج ) . پند گرفته و کسی که پند و نصیحت قبول می کند به سخنان دلپذیر. ( ناظم الاطباء ) : ایشان متعظ نشدند و متنبه نگشتند. ( تاریخ قم ص 254 ) .