حرف زدن
مترادف حرف زدن: تکلم کردن، سخن گفتن، گفت وگو کردن، اختلاط کردن، گپ زدن ، سخن رانی کردن، صحبت کردن ، بروزدادن، اعتراف کردن
متضاد حرف زدن: گوش دادن، استماع کردن، مستمع بودن
برابر پارسی: سخن گفتن
معنی انگلیسی:
converse, talk, say, speak, bid, jaw, slobber, to speak, to talk