در پارسی میانه فعل 'درنجیدن' بمعنای 'صحبت کردن، گفتم، سخن گفتن' و اسم مصدر ان، یعنی 'درنجش' بمعنای 'سخن، گفتار' بکار می رفته است. واژه ی 'درنگ' که امروزه بسیار رایج است از همین فعل ریشه گرفته. به گمان من، این فعل درخور احیا کردن است و می توان ان را به عنوان مترادف 'گفتن'، 'صحبت کردن' و 'حرف زدن' بکار برد.
... [مشاهده متن کامل]
نمونه از کاربرد فعل 'درنجیدن' در پارسی میانه:
ud drō nē dranǰēnd, ( Anklesaria, 1913, p. 128 )
ترجمه: و دروغ نمی گویند، ( تفضلی، 1379، ص 58 )
ud ka tō dīd kē drō - dādwarīh ud pārag - stānišnīh kard u - š gugāyīh ī pad - drō dād ēg tō nišast hē u - t dranǰišn ī rāst ud frārōn guft. ( Anklesaria, 1913, p. 25 )
ترجمه: و چون دیدی که کسی داوری دروغ و رشوه ستانی کرد و گواهی به دروغ داد، آنگاه تو نشستی و سخن راستی و درستی گفتی. ( تفضلی، 1379، ص25 )
ēg - iz tō nišast hē u - t dādwarīh ī drō kard u - t gugāyīh ī pad - drō dād u - t dranǰišn ī abārōn guft. ( Anklesaria, 1913, p. 31 )
ترجمه: آنگاه تو نشستی و داوری دروغ کردی و گواهی دروغ دادی و گفتار نادرستی گفتی. ( تفضلی، 1379، ص 27 )
منبع:
A Concise Pahlavi dictionary by D. N Mackenzie
Parsig database
وتن : کردی
/گپ زدن/
جمله زین سویی از آن سو گپ مزن / چون نداری مرگ، هرزه جان مکن. مولوی
چون زن صوفی، تو خائن بوده ای / دام مکر اندر دغا بگشوده ای
که ز هر ناشسته رویی گپ زنی / شرم داری و از خدای خویش نی. مولوی
🇮🇷 کارواژه ی برنهاده: سخن گفتن 🇮🇷
حرف راندن ؛ سخن گفتن. گفتن. حرف زدن. گفتگو کردن :
امروز درین ورق که خواندی
یک حرف خطا بسهو راندی.
نظامی.
هم ز آتش زاده بودند آن خسان
حرف میراندند از نار و دخان.
مولوی.
به معنی گفت و گو و حرف زدن
عالیه
گفتن: To say
واختن: to speak
آواختن ( =خُنیدن ) : To sing
نواختن: To play
سخیدن: To talk
پاسخیدن: To answer
درنجیدن: To articulate
گپیدن: To chat
* در واختن تمرکز بر روی صدا است و وجود شنونده لازم نیست، همانند آواختن ( آواز خواندن ) و نواختن. ولی در سخیدن تمرکز بر روی مکالمه است و منظور صحبت کردن است. سخن و پاسخ ( پادسخن ) هر دو ریشه در واژه اوستایی "سَخوآر" دارند که میتوان کنش های برساخته سخیدن و پاسخیدن را از انها ساخت.
... [مشاهده متن کامل] واختن
بن مضارع : واز
واختم واختی واخت
می وازم ، می وازی ، می وازد.
مانند ساختن که بن مضارع ( ساز ) دارد .
باختن : باز
بانگ و واژه از همین ریشه اند
vaxš
و
vāč
را
در پارسیگ ( پهلوی ساسانی ) داریم با چم حرف و صحبت
... [مشاهده متن کامل]
در پارسی واختن و واز می آید .
در پارتی و شاخه هایش واژیدن که نمونه هایش را در کردی داریم
. . . . . . . . . . . . . . .
*سخن گفتن به هیچ وجه با حرف زدن ( واختن ) یکی نیست . *
تکنیک کار رو میشه توضیح بدین
در گویش دری: گپ زدن
تبری ( مازندرانی ) : گپ بَزوئِن
سخن به میان آوردن
talking
گفتمان کردن
۱. در پارسی: واختن
با بن کنونی ( بن مضارع/ستاک حال ) : واژ
من می واژم، تو می واژی. . . ( من حرف می زنم، تو حرف می زنی. . . )
من واختم، تو واختی. . . . ( من حرف زدم، تو حرف زدی. . )
۲. واژه ی دیگر هم هست: درنجیدن daranjidan
... [مشاهده متن کامل]
ولی این واژه نزدیک تر به �صحبت کردن� است.
۳. با چسباندن کنش ساختگی ( مصدر جعلی، koneš - e s�xtegi ) به �سخن�، می توانیم پویه ( فعل ) سخنیدن را به دست بیاوریم که از �سخن گفتن� کوتاه تر و آسان تر است.
بن مایه ها ( منبع ها ) : فرهنگ کوچک پهلوی، د ن مکنزی، برگردانده شده به دست بانو میر فخرائی
فرهنگ برابر پارسی واژگان بیگانه، ابوالقاسم پرتو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)