حرف السطوح

لغت نامه دهخدا

حرف السطوح. [ ح ُ فُس ْ س ُ ] ( ع اِ مرکب ) حرف مشرفی. حرف بابلی. تلسفی . اسارون. خردل فارسی. حشیشةالسلطان. صناب بری. خرفق. خرفوق. حرف. ( ابن بیطار ). داود ضریر انطاکی گوید: حرف السطوح ما ینبت فی الحیطان و الدور منبسطاً علی الارض متشرف ورقه اذا کبر و یخرج ثمره کالفلکة دقیقةالجانبین ، داخلها حب ابیض.

فرهنگ فارسی

( اسم ) حرف بابلی خردل فارسی خردل صحرایی .
حرف مشرفی حرف بابلی

پیشنهاد کاربران

بپرس