حرف اضافت و ضم

لغت نامه دهخدا

حرف اضافت و ضمیر. [ ح َ ف ِ اِ ف َ وَ ض َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: و آن تائی است که در اواخر اسماء معنی اضافت به حاضر دهد چنانکه اسبت و غلامت و در اواخر افعال معنی ضمیر حاضر دهد چنانکه میدهدت و میگویدت. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 161 ). و نیز همو گوید: ومیمی مفرد است که در اواخر اسماء فایده اضافت دهد بنفس خویش چنانکه غلامم و اسبم و برادرم ، و در اواخر افعال فایده ضمیر نفس دهد چنانکه آمدم و رفتم و می آیم و میروم ، و در اواخر صفات فایده ربط دهد بنفس چنانکه عالمم و توانگرم و در جمع گویند عالمیم و توانگریم. ( المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 173 ). این اصطلاحی است که در المعجم آمده است ، اما در تداول امروز حرف اضافه بر کلمات دیگری اطلاق شود. ضمایر متصل را که حالت مفعولی و اضافی گیرند نتوان حرف اضافه نامید.

پیشنهاد کاربران

بپرس