حرص زدن
مترادف حرص زدن: جوش زدن، شور زدن، بی تابی کردن، کم طاقتی کردن، حرص خوردن، خودخوری کردن، تلاش فوق العاده کردن، تقلا کردن
برابر پارسی: آزوند بودن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
خمر، حرص زدن
قاپیدن، غارت کردن، حرص زدن، با ولع بعلیدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید