حرص خوردن


مترادف حرص خوردن: جوش زدن، خودخوری کردن، خشمگین شدن، عصبانی شدن

لغت نامه دهخدا

حرص خوردن. [ ح ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) به خود پیچیدن. عصبی شدن با خودداری. خشم آوردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) عصبانی شدن خشمگین گشتن .

فرهنگ معین

(حِ. خُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - خشمگین شدن . ۲ - به خود فشار آوردن .

پیشنهاد کاربران

اساتید گرامی، معادل انگلیسی رو نیاز داریم وگرنه فارسی که میدونیم یعنی چی. این چه دیکشنری است؟
ناتوانی در پذیرش حقایق زندگی، رنجیدن، غم و غصه خوردن
خود ضربه زنی به روح
فشار خوردن

بپرس