حرستی
لغت نامه دهخدا
حرستی. [ ح َ رَ تا ] ( اِخ ) قلعه ای است به حلب. رجوع به حرستا شود.
حرستی. [ ح َ رَ ] ( ص نسبی )منسوب به حرستا چنانکه در هدیة العارفین آمده است. و در معجم البلدان این نسبت را حرستانی نوشته است.
حرستی. [ ح َ رَ ] ( اِخ ) احمدبن احمدبن محمدبن مصطفی دمشقی حرستی حنفی که در 1115 هَ.ق. درگذشته است. او راست : «الکواکب المضیئة فی فرائض الحنفیة» در دو رساله. ( هدیة العارفین ج 1 ص 167 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید