حرستانی

لغت نامه دهخدا

حرستانی. [ ح َ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب به حرستا قریه ای به دروازه دمشق. ( معجم البلدان ). و در هدیة العارفین نسبت بدان حرستی آمده است.

حرستانی. [ ح َ رَ ] ( اِخ ) حمادبن مالک بن بسطام بن درهم اشجعی حرستانی. از اوزاعی روایت دارد و ابوحاتم رازی از وی. در 228 هَ. ق. درگذشت. ( معجم البلدان ).

حرستانی. [ ح َ رَ ] ( اِخ ) عبدالصمدبن محمد انصاری قاضی مدرس شافعی. در سن نودسالگی بدستور عادل بن ابی بکر به قضا نشست و در این مقام در ذیحجه 614 هَ. ق.درگذشت و در 520 هَ. ق. متولد شده بود. وی از علی بن احمد غسانی و دیگران حدیث شنید. ( معجم البلدان ).

حرستانی. [ ح َ رَ ] ( اِخ ) محمدبن حسن بن فرقد.حنفی مذهب و شیبانی الولاء بود. اصل او از حرستا قریه ای به دمشق بود. پدرش به عراق آمد و محمد آنجا متولد شد و بر ابوحنیفه تلمذ کرد و جامع کبیر و جامع صغیر بنگاشت و به ری رفت و در 189 هَ. ق. در قریه برنبویه درگذشت و مولد او 135 یا 131 هَ. ق. بوده است. ( ابن خلکان چ سنگی تهران ج 2 ص 27 ). و در ذریعه ج 4 ص 278و تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام ص 335 تفسیری به وی نسبت داده شده است ، در صورتی که آن تفسیر در سده هفتم تألیف شده و از این مرد نیست. رجوع به شیبانی شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس