حرجل

لغت نامه دهخدا

حرجل. [ح َ ج َ ] ( ع اِ ) گروهی از اسپان. || گروهی از ملخ. || زمین بی آمیغ. ( منتهی الارب ).

حرجل. [ ح ُ ج ُ ] ( ع ص ، اِ ) مردم دراز. ( مهذب الاسماء ). مرد درازبالا. ( منتهی الارب ). ج ، حَراجِل. || شتاب رو. || ملخ بزرگ سبز.

حرجل. [ ح َ ج ُ ] ( ع اِ ) حرجول. حرجوان. ازیراکس. ازیراکن ( مصحف ازیراکس ).

پیشنهاد کاربران

بپرس