حرام خواری

/harAmxAri/

لغت نامه دهخدا

حرام خواری. [ ح َ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) عمل حرام خوار. عمل حرام خوردن :
روبهان از حرام خواری گرگ
کآفتی بود سهمناک و بزرگ.
نظامی ( هفت پیکر ص 312 ).
رجوع به حرام خوردن شود.

فرهنگ فارسی

حرا خوردن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حرام خواری از رذائل اخلاقی متعلق به قوه شهویه است. مال حرام خوردن از نتایج حب دنیا و حرص بر آن است.
از صفات رذیله متعلقه به قوه شهویه مال حرام خوردن و از آن اجتناب نکردن است و آن از نتایج حب دنیا و حرص بر آن است. و از مهم ترین هلاک کننده ها و بزرگ ترین موانع رسیدن به سعادات است. بیشتر کسانی که به هلاکت رسیده اند سببش آن بوده. و اکثر مردم که از فیوضات و سعادات محروم مانده اند به واسطه آن محروم شده اند مانعی از این محکم تر در راه توفیق نیست. و پرده ای از این مانع تر بر یاری خدا نیست. و کسی که تامل کند می داند که: خوردن حرام، بزرگ ترین حجاب است برای بندگان از رسیدن به درجه نیکان و مانعی است بسیار قوی جهت اتصال به عالم انوار. زیرا دل را از آن تیرگی و ظلمت و خباثت و غفلت حاصل، و نفس انسانی به واسطه آن به پایین ترین درجات هلاکت و ضلالت واصل می گردد.«و هو الّذی انساها عهود الحمی و هو الّذی ا هواها فی مهاوی الضّلالة و الردی؛ عهد پروردگار به واسطه آن فراموش، و در چاه های گمراهی و سرگردانی با شیاطین به سبب آن هم آغوش.» آری: دلی که از لقمه حرام روئیده شده باشد کجا و قابلیت انوار عالم قدس کجا؟ و نطفه را که از مال مردم هم رسیده باشد با مرتبه عالی انس با پروردگار چه کار؟ چگونه پرتو اشعه های عالم نور، به دلی تابد که بخار غذای حرام، آن را تاریک کرده؟ و کی پاکیزگی و صفا از برای نفس حاصل می شود در حالی که کثافات مال مشتبه آن را آلوده و چرک نموده باشد؟ و به همین جهت رهبران دین و احکام، و امنای وحی خداوند تبارک و تعالی، از آن بر حذر داشته و به شدّت هر چه تمام تر از او منع نمودند.از حضرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) روایت شده است است که: «در بیت المقدس فرشته ای هست که هر شب ندا می کند که: هر که بخورد چیزی را که حرام باشد، خدا از او نه قبول می فرماید مستحبی را، و نه واجبی را.» و نیز از آن سرور روایت شده است است که: «هر که باک نداشته باشد از اینکه هر جا مال را تحصیل کند، خدا هم باک ندارد که از هر دری او را وارد جهنم کند.» و فرمود: «هر گوشتی که از حرام روئیده شود آتش سزاوارتر است به آن.»و نیز فرمود که: «هر که مالی از در آمد حرامی به دست آورد و به آن صله رحم به جا آورد، یا صدقه بدهد، یا در راه خدا انفاق نماید، خداوند عالم، همه را جمع می کند، پس آن را داخل آتش می کند.» و فرمود: «هر که مالی از حرام کسب نماید، پس اگر آن را تصدّق کند از او قبول نمی شود. و اگر بگذارد آن را، توشه راه جهنم او می شود.» از حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) روایت شده است است که: «هر گاه کسی مالی از غیر در آمد حلال به دست آورد و به وسیله آن حج کند، چون گوید: «لبّیک، اللهم لبّیک» خطاب رسد که: «نه لبّیک و نه سعدیک.»و در بعضی اخبار وارد شده است که: «چون روز قیامت شود بنده ای را در نزد ترازوی اعمال نگاه دارد و از برای او اعمال حسنه مانند کوه های بزرگ باشد، پس او را در جایگاه محاسبه نگه می دارند و از او سؤال می کنند که: مال خود را از کجا به دست آورده و به چه مصرف رسانیده است؟ و رعایت عیال خود را چگونه نموده است؟ و حقوق ایشان را به جای آورده است یا نه؟ تا به واسطه این محاسبات، همه اعمال حسنه او تمام شود و هیچ از برای او باقی نماند. پس ملائکه ندا می کنند که: «هذا الّذی اکل عیاله حسناته.» یعنی: این است آنچنان کسی که عیال او حسنات او را خوردند. و امروز به اعمال خود گرفتار آمد.» و وارد شده است که: «زن و فرزندان آدمی در روز قیامت به او می آویزند و او را در موقف حضور پروردگار نگه می دارند و می گویند: پروردگارا حق ما را از این شخص بستان. به درستی که ما جاهل به احکام دین بودیم و او ما را تعلیم نکرد. و غذای حرام به ما خورانید و ما عالم به آن نبودیم.» پس هر که خواهان نجات، و مشتاق رسیدن به سعادات باشد باید فرار کند از مال حرام.همچنان که از شیر درنده و مار گزنده فرار می نماید. آه، آه از امثال این زمان، کجا این دست می دهد و حال اینکه حلالی جز آب باران و گیاه بیابان یافت نمی شود و آنچه که می بینی همه را دست عدوان حرام کرده. و معاملات باطل آن را فاسد نموده. هیچ درهمی نیست مگر آنکه پی درپی دست های غاصبین به آن رسیده. و هیچ دیناری نیست مگر آنکه مکرر به کسی که از جمله ظالمین است در کیسه او داخل شده. بیشتر آب و زمین ها غصبی، و اکثر «چهار پایان» و حیوانات «غارت شده.» پس چگونه قطع به حلّیت غذایی حاصل می شود. افسوس، دریغا تاجری را نمی یابی مگر آنکه معامله او با اهل ظلم و عدوان، و کارمند و کارگری را نمی بینی مگر اینکه مال او مخلوط است به اموال حاکم و پادشاه.و خلاصه آن که؛ حلال در امثال این زمان مفقود، و راه رسیدن به آن بسته است. و این آفتی است که خانه دین از آن ویران، و آتشی است که گلشن ایمان از آن سوزان است. و چنین نیست که این مخصوص به این زمان باشد، بلکه ظاهر آن است که حال اکثر زمان ها چنین بوده. و از این جهت است که حضرت امام جعفر صادق (صلوات الله و سلامه) علیه فرمودند که: «خوراک بنده مؤمن در دنیا، خوراک، مضطرین است.» و با وجود همه این ها، باید طالب نجات مایوس نباشد از به دست آوردن حلال و دست و شکم خود را به هر غذائی آلوده نکند.
انواع اموال و درجات آن ها
بدان که اموال بر سه قسم است: حلال واضح. و حرام واضح. و مال مشتبه. و از برای هر یک از این ها درجات بسیار است، زیرا که: مال حرام اگر چه همه آن خبیث است و لیکن بعضی از بعضی خبیث تر است. چنانکه حرمت مالی که کسی به معامله فاسده بگیرد با وجود تراضی از یکدیگر، مثل حرمت مال یتیمی که به زور و ظلم گرفته شود، نیست.و همچنین مال حلال، اگر چه همه آن خوب است و پاک، و لیکن بعضی از بعضی پاک تر است. و همه مال مشتبه، مکروه است، و لیکن کراهت بعضی از بعضی دیگر شدیدتر است. پس همچنان که طبیب می گوید: شیرینی گرم است، و لیکن بعضی در درجه اول گرم است، و بعضی در درجه دوم، و بعضی سوم، و بعضی چهارم. همچنین است درجات حلال در صفا و پاکی.و درجات شبهه در کراهت، و اموال حرام، از سه قسم بیرون نیست:اول آنکه: ذات آن حرام است، مثل سگ و خوک و خاک و امثال این ها.دوم آنکه: به جهت صفتی که عارض آن شده حرام شده است، چون طعامی که به زهر مخلوط شده باشد.سوم آنکه: به جهت نقص و خللی که در گرفتن و دادن مال هم رسیده. و از برای این، اقسام بسیار است، مثل اموالی که گرفته می شود به ظلم و ستم و غصب و دزدی و خیانت در امانت و مکر و حیله و خدعه و نیرنگ و رشوه و کم فروشی و ربا، و غیر این ها از آنچه در کتب فقه مذکور است. و در خصوص هر یک ذم شدید رسیده. و این علم مقام بیان تفصیل آنها نیست. و چون بسیار اشتباه می شود در میان رشوه و هدیه، در این مقام اشاره به بیان آنها می کنیم.
فرق هدیه و رشوه
پس می گوییم بدان که: چیزی که به این اسم و رسم کسی به دیگری می دهد چند صورت است:اول آنکه: کسی چیزی از برای بعضی برادران دینی خود بفرستد به قصد اظهار دوستی و محبت، و محکم کردن پایه های انس و صحت. و هیچ غرض دیگر نداشته باشد. و شکی نیست که این هدیه است. و حلال است، خواه با آن قصد ثواب اخروی نیز داشته باشد یا نه.دوم آنکه: مقصود او از فرستادن چیزی طمع مالی باشد، مثل اینکه فقیری هدیه از برای غنی، یا غنی از برای غنی دیگر بفرستد به جهت طمع عوض بیشتر، یا مساوی. و این نیز نوعی از هدیه است. و در حقیقت هبه ای است به شرط عوض. و هرگاه آنچه طمع و مورد نظر او بوده به جا آورد حلال است. همچنان که مقتضای ادله و مفاد بعضی از اخبار است. بلکه از بعضی اخبار مستفاد می شود که: اگر طمع او را هم به جا نیاورد حلال خواهد بود.همچنان که روایت شده است است که: اسحق بن عمّار به حضرت صادق (علیه السّلام) عرض کرد که: «مرد فقیری هدیه به جهت من می فرستد و مقصودش آن است که: من عوض به او بدهم، من هدیه او را می گیرم و چیزی به او نمی دهم، آیا از برای من حلال است؟ فرمود: بلی حلال است، و لیکن او را از عطا و بخشش محروم نکن و احتیاط بیشتر، اجتناب است از قبول آن در صورت ندادن عوضی که در نظر دارد. و هرگاه عوضی را که می خواهد از مال آن شخص نباشد بلکه از اموالی باشد که مردم به او داده باشند، که به مصرف فقرا رساند، از قبیل زکات و خمس و امثال این ها و سایر وجوهات شرعی ظاهر کلام بعضی آن است که: اگر آن شخصی که هدیه فرستاده است به طمع گرفتن آن، مستحق باشد به طوری که اگر این هدیه را هم نمی فرستاد باز به او می داد، در این صورت گرفتن آن حلال است. ولی احتیاط، اجتناب از قبول آن است مطلقا.سوم آنکه: مقصود او از فرستادن، این باشد که: آن شخص در کار معینی اعانت او کند. پس اگر آن کار، حرام یا واجب باشد، آن هدیه نیست، بلکه رشوه است و گرفتن آن حرام است. و اگر آن عمل، مباح باشد قبول هدیه آن ضرر ندارد.چهارم آنکه: غرض او از فرستادن، تحصیل دوستی و محبّت باشد، و لیکن در دوستی و محبّت او منظور این باشد که به واسطه مقام و مرتبه او به بعضی از خواسته های خود برسد و اگر این جاه و مرتبه از برای او نمی بود آن را نمی فرستاد. پس اگر غرض آن شخص رسیدن به خواسته های غیر شرعی باشد، شکی در رشوه بودن آنچه فرستاده، و حرمت آن نیست. و اگر رسیدن به مطلب مشروع باشد، یا غرض او معلوم نباشد، ظاهر آن است که: حرام نباشد. اگر چه قبول آن مطلقا خالی از کراهت نیست، زیرا که: هدیه ای است مشابه رشوه.روایت شده است است که: «حضرت پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) والی ای فرستادند که زکوة قبیله «ازد» را جمع نماید، چون مراجعت نمود بعضی از آنچه را که آورده بود برای خود نگاه داشت و گفت: این هدیه ای است که به من داده اند. حضرت فرمود که: اگر راست می گوئی چرا در خانه پدرت و خانه مادرت ننشستی تا هدیه از برای تو بیاورند؟ پس فرمود: چرا من هرگاه یکی از شما را به کاری منصوب می کنم می گویید این از شما و این هدیه من است، چرا در خانه مادرش نمی نشیند تا هدیه برایش بیاورند؟.» و بنابراین، سزاوار هر قاضی و والی و حاکمی، و غیر این ها از عمّال سلاطین آن است که: فرض کند خود را بی منصب و شغل، معزول از هر کار و بار، در خانه مادرش نشسته است آنچه به او در آن وقت عطا می کند حال هم اگر بفرستند بگیرد. و آنچه را که نمی فرستند از آن اجتناب کند.
فضیلت اجتناب از مال حرام
...

مترادف ها

usury (اسم)
رباخواری، حرام خواری، تنزیل خواری

پیشنهاد کاربران

بپرس