دیکشنری
مترجم
بپرس
حراره گوی
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
حراره گوی. [ ح َ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) ترانه ساز.تصنیف ساز. تصنیف سرای. زاجل. زجّال. وَشّاح. موشح.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ترانه ساز تصنیف ساز تصنیف سرای .
ترانه ساز تصنیف ساز
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها